
اسرار مرد منزوی











«اسرار مرد منزوی» ماجرای درکی متقابل را بیان میکند. مرد و زنی که در زندگی قبلی خود مشکلاتی داشتهاند و حالا فرصتی یافتهاند تا در کنار هم زندگی جدیدی را آغاز کنند؛ اما زن با فهم حقایقی، دودل شده و برای ماندن یا رفتن تردید دارد. در آثار «گراتزیا دلدا» زنها اگرچه رنجیده خاطرند، اما توان عصیان دارند و درک راز مرد گوشهگیر، پشتوانه این عصیان است برای ماندن یا رفتن.
«کریستیانو» مردی منزوی بود که در خانهای دور افتاده زندگی میکرد. «جورجو» و همسرش، «سارینا»، همسایه او شدند. کریستیانو به خاطر بیماری جورجو مجبور شد به سارینا و خدمتکار او کمک کند. پس کم کم نتیجه گرفت که به انسانها علاقهمند شده است.
در روزهای بعد حال جورجو بدتر شد تا آنکه جان خود را از دست داد. از آن به بعد کریستیانو به همان انزوای قبل برگشت. اما یک روز از سارینا درخواست ازدواج کرد و سارینا جواب او را به فرصتی دیگر واگذاشت. مدتی بعد آن دو با هم ازدواج کردند. کریستیانو همان روز از مشکلات زندگی و تفاهم نداشتن با همسر سابقش چیزهایی گفت و به گریه افتاد. آنگاه سارینا از او خواست تا به کنار دریا بروند تا کریستیانو با صحبت از گذشته، همه اندوه فکریاش را بیرون بریزد و برای همیشه آسوده شود.