

امر کن، اطاعت میکنم
«امر کن، اطاعت میکنم» داستان کوتاهی است که از کتاب «یک چیز به هرحال یک چیز است» نوشته آلبرتو موراویا انتخاب شده است.
موراویا در این داستانها نگاهی درونی و عمیق به انسان متوسط دارد؛ انسانی که در داستانهای او در کوچه و پسکوچهها زندگی میکند، درگیر محرومیتها و سختیهای و پیچیدگیهاست و همیشه نگاهی به بیرون دارد، در این مجموعه آرام میگیرد و نگاهش را از بیرون به دنیای درون خود میکشاند تا در هر داستان در قالب شخصی متفاوت نقشی متفاوت از داستانهای رمی را خلق کند.
«امر کن، اطاعت می کنم» داستان مردی است که سالها در بانک کار کرده است. او به فرمان شنیدن و فرمانبر بودن عادت کرده است، بهگونهای که دیگر از خود خلاقیتی برای کار کردن ندارد. برای کوچکترین کارها حتی کارهای روزانه باید به او دستور داد تا آنها را اجرا کند.