امیر ارسلان نامدار

اپیزودهای این قصه
امیر ارسلان نامدار قسمت اول
امیر ارسلان نامدار قسمت دوم
امیر ارسلان نامدار قسمت سوم
امیر ارسلان نامدار قسمت چهارم
امیر ارسلان نامدار قسمت پنجم
امیر ارسلان نامدار قسمت ششم
خلاصه:

«امیر ارسلان نامدار» یکی از مشهورترین داستان‌های عامیانه به زبان فارسی است. این قصه را «نقیب‌ الممالک»، قصه‌گو و نقال شخصی «ناصرالدین ‌شاه قاجار» برای وی نقل می‌کرد.

«خواجه نعمان» در جزیره‌ای با «ماهرخ»، بیو‌ه‌ «ملک شاه رومی» آشنا می‌شود و او را به مصر می‌آورد. ماهرخ پسری به دنیا می‌آورد و خواجه نعمان نامش را «ارسلان» می‌گذارد. وقتی ارسلان بزرگ شد، «پطروس شاه» به خدمت امیر مصر سفیری فرستاد و ارسلان ماجرای خودش و ملک شاه را فهمید و او را کشت و به روم لشکر کشید و «سام خان» را هم از پای درآورد و خودش بر تخت نشست و در قتل و غارتی که میان فرنگیان به راه انداخته بود، چشمش به تصویر «فرخ لقا» افتاد و عاشق او شد و در پی عشقش راهی «پطروسیه» شد.

از آن سو هم «فرخ لقا» تصویر امیر ارسلان را دید و عاشقش شد. ولی «پطروس شاه» دشمن ارسلان بود.
«طاووس»، برادر کاووس که دروازه‌بان بود، به برادرش دستور داد ارسلان را بی‌هوش کند و به انبار قهوه‌خانه ببرد. ارسلان برای محافظت از خود، خودش را «الیاس» می‌نامد و شاگرد قهوه‌چی می‌شود و مردم برای دیدنش ازدحام می‌کنند.

«قمر وزیر» و «شمس وزیر» هم می‌آیند و متوجه می‌شوند که او الیاس نیست؛ بلکه امیرارسلان است؛ ولی ارسلان از معرفی خودش طفره می‌رود.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات

رضا کیکاووس گفت:

خیلیییییییییییییی خوب بود
پیشنهاد میکنم