این همه آب و این‌قدر نزدیک به خانه

نویسنده: ریموند کارور
زمان: 00:20:26
توجه: شنیدن این داستان برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست.
به اشتراک گذاری:
4.43
اپیزودهای این قصه
این همه آب و این‌قدر نزدیک به خانه
خلاصه:

هویت جسد شناسایی شده، دنبالش آمده‌­اند. اما لازم بوده معاینه‌­اش کنند، یک چیزهایی توش بگذارند، ببرند، وزن کنند، اندازه‌­گیری کنند، چیزهایی را باز توش بگذارند و بدوزندش. مدت­‌ها روزنامه به دست می‌­نشینم و فکر می­‌کنم. بعد زنگ می‌­زنم تا از آرایشگرم وقت بگیرم. مجله‌­ای روی دامنم گذاشته­‌ام و زیر سشوار می­‌نشینم و می­‌گذارم مارنی ناخن‌­هایم را درست کند. می‌­گویم: «فردا می‌خواهم بروم تشییع جنازه.» مارنی می­‌گوید: «خیلی متاسفم.» می‌­گویم: «قتل بوده.» مارنی می­‌گوید: «این از همه بدتر است.» می­‌گویم: «آن‌قدرها به هم نزدیک نبودیم، اما خوب…» مارنی می­‌گوید: «مناسب همان‌جا درستت می‌کنیم.»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (173 votes, average: 4,43 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *