






با داستان «بارون درختنشین» اثر «ایتالو کالوینو» به گشت و گذار در سرزمینى مىرویم که البته در دل دنیاى شنیدهها و دانستههاى ما قرار دارد؛ اما در هر گام، در سر هر پیچ شاخهاى و در پس هر دسته برگى، ماجرا و افسانه و حماسهاى در انتظار ماست.
چگونه مىتوان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگى کرد؟ چگونه مىتوان هم به زندگى آدمیان و قراردادهاى دیرینه آن پشتپا زد و هم براى آنان و به کمک خودشان، زندگى نو و نظم نوینى را جستجو کرد؟ بارون روندو به این پرسشها پاسخ مىگوید. پاسخى نه با وعظ و نظریهپردازى که با خود زندگىاش، با شیوه زیستنش مىآموزد که براى آدم همه چیز شدنى است؛ تنها به این شرط که بخواهد و بهاى آن را بپردازد.
بارون درختنشین بیتردید یکی از شاهکارهای مهم ادبیات جهان و از برترین آثار ایتالو کالوینو نویسنده بزرگ ایتالیایی است. بارون درختنشین، داستان انسانی است به نام «بارون روندو» که با مردم گریزی میکوشد قواعدی سامان دهد، دنیایی که او میخواهد دنیای روشنایی است، دنیایی که باید در اثر جوششها و خیزشهای انسانی نو از آن پدید آید.
بارون روندو از سنتهاى کهنه و قیدهاى بىچون و چراى اجتماعى مىگریزد و شیوهاى از زیستن را براى خود برمىگزیند که دیگر کوچکترین همانندگى با زندگى مردمان ندارد. زمین سفت و آشناى زیر پا را رها مىکند و به زندگى در راه پیچاپیچ و لرزان بالاى درختان مىرود، یعنى مىتوان گفت که دنیاى دیگرى را جایگاه خود مىکند. اما نه این که در «برج عاج» بنشیند. فاصله گرفتنش از زمین براىدورى جستن ازمردم نیست. برعکس؛ پندارى در جستجوى میدان دید گستردهترى به میان شاخ و برگ درختان مىرود تا همه چیز را بهتر و بیشتر ببیند، تا بهتر بتواند به آنچه برایش «شورش» کرده است عمل کند.
آنچه بارون روندو را به سرکشى و خیرهسرى وا مىدارد وبه دنیاى سبز و هوایى مىکشاند دلزدگى از نظم کهنه اجتماعى و نیاز پرشور به دگرگون کردن آن و پى افکندن نظم تازهاى است که کردار آدمیان و رابطهشان را با خودشان و طبیعت، درست و بسامان کند. در این راه، از یکسو به جهان کهنه پشت پا مىزند تا به دنیایى تازه راه برد و آن را بشناسد و از سوى دیگر با دگرگون کردن زندگى خود الگویى از تازهجویى و پویندگى را به نمایش مىگذارد و شاید مهمترین درس زندگى بارون روندو و این داستان همین است که هرآنچه در آن مطرح مىشود با زندگى عملى و شدنى آدمها رابطه مستقیم دارد. بارون روندو به هیچ انگیزه و دستاویزى در بیرون از میدان بینش و دانش و توانایى انسان کارى ندارد و به همین دلیل، همه آنچه مىکند و در نگاه اول شگرف و حتى افسانهاى مىنماید، در نهایت واقعى است و با تجربه سازگارى دارد. از این رو، همانگونه که برادر بارون در پاسخ «ولتر» مىگوید؛ دورى گرفتن او از زمین براى نزدیکتر شدن به آسمان نیست، براى این است که زمین را بهتر ببیند.