

بازگشت
قسمت اول

بازگشت
قسمت دوم
«سلمان» یک روز صبح که از خواب بیدار میشود، متوجه میشود که صاحب زمین و دارایی پدرش شده است؛ چون پدرش مرده است!
«سلمان» از این پس میتواند صبحها تا هروقت که دلش بخواهدد، بخوابد. دیگر مجبور نیست در مزرعه به سختی کار کند. میتواند یک خانه خوب در شهر بخرد و از روستا به شهر قاهره برود تا از زیباییهای این شهر لذت ببرد.
آیا سلمان مزرعه پدری رو رها میکند تا خوشبختی حقیقی رو به دست بیاورد؟ اینها رویاهای همیشگی سلمان بودهاند و پایانی نداشتند…