

بامداد خمار
قسمت اول

بامداد خمار
قسمت دوم

بامداد خمار
قسمت سوم

بامداد خمار
قسمت چهارم

بامداد خمار
قسمت پنجم

بامداد خمار
قسمت ششم

بامداد خمار
قسمت هفتم

بامداد خمار
قسمت هشتم

بامداد خمار
قسمت نهم
سودابه دختر جوان تحصیلکرده و ثروتمندی است که میخواهد با مردی که با قشر خانوادگی او مناسبتی ندارد، ازدواج کند. برای جلوگیری از این پیوند، مادر سودابه وی را به پند گرفتن از محبوبه، عمهٔ سودابه، سفارش میکند.
من با اين كتاب و قصه زندگي كردم …سرشار از تجربه ….انكار من هم كنار محبوبه بودم خنديدم ، گريه كردم و ……..
این خانم خیلی بد کتاب خوانی می کنن. کلمات اشتباه تلفظ میشه. تاکید روی کلمات جمله ها کاملا غلط هست . تو را خدا کتاب ها را به هر کسی ندید روخونی کنن
سلام
این راوی وااااقعا بیسواده خیلی اشتباه داشت توی گفتارش دیگه لطفا از ایشون استفاده نکنید در ضمن لهجه هم داره خیلی داغون
عالی عالی عالی