در سلسله داستان‌های کوتاه «برای امروز، برای فردا» قرار است با صرفه‌جویی و الگوهای صحیح مصرف انواع سوخت و انرژی‌ها آشنا شویم.

«آخر خط»: جوانی سوار تاکسی می‌شود. او متوجه می‌شود که ماشین آقای مسافرکش بسیار فرسوده است و دود می‌کند. او به راننده اعتراض می‌کند که این ماشین فرسوده است و باید از رده خارج شود تا هم سوخت را حرام نکند و هم آلودگی ایجاد نکند. راننده ابتدا با او مخالفت می‌کند، ولی سرانجام پی می‌برد که حرف جوان درست است.

«آموزش»: مدیر ساختمان نزد یکی از همسایگان رفته و به وی اعتراض می‌کند که چرا هفته‌ای دوبار قالی و ماشین خود را می‌شوید و آب را به هدر می‌دهد یا ماشین خود را در پارکینگ زیاد روشن می‌گذارد و ماشین دود کرده و به این ترتیب سوخت را هم هدر می‌دهد. همین‌طور برق‌های خانه هم همیشه روشن هستند. آقای همسایه همه این مسائل را به داشتن بچه کوچک در منزل نسبت می‌دهد و مدام یادآور می‌شود که پولش را پرداخت می‌کند. ولی مدیر ساختمان به او یادآور می‌شود که موضوع، پول دادن نیست، بلکه بهتر است آن­ها صرفه‌جویی و الگوی صحیح مصرف را به کودکانشان هم بیاموزند.

«برچسب انرژی»: «آقای نصرتی» صاحب کارخانه یخچال‌سازی است. بازرس برای بازدید از خط تولید کارخانه آن­ها آمده است. او می‌پرسد چرا یخچال‌ها برچسب انرژی ندارند و به نظر می‌رسد که مصرف انرژی بالایی دارند و از کارخانه آن­ها شکایت شده است. او می‌‌‌افزاید که محصولات شما استاندارد نیستند و از نظر فنی خوب کار نمی‌کنند و برق زیادی مصرف می‌کنند و می‌خواهد کارخانه را تعطیل کند و به صاحب کارخانه متذکر می‌شود که تولید، خوب است ولی به شرط این که اصولی باشد.