برده

نویسنده: دینو بوتزاتی
زمان: 00:19:59
به اشتراک گذاری:
4.8
اپیزودهای این قصه
برده
خلاصه:

همین­‌طور که در اندیشه بخت بسیار بلند خود غوطه می‌­خورد، خواست حضور خود را افشا کند، اما ناگهان دقت فوق­‌العاده کلارا که او تازه متوجه آن شده بود، – و این دقت توام با چیزی پنهانی بود مانند حالت کسی که گناه بزرگی مرتکب می­‌شود -، او را به خود آورد و ناگهان سوء­ظنی فجیع مانند ضربه رعدی در صبح روشن سراپای وجودش را در خود گرفت. اگر تصادفاً گرد سفید داخل شیشه زهر باشد؟ در همان لحظه رشته افکاری برق آسا و سلسله حوادثی كوچک كه او هیچ‌­گاه به آن­‌ها توجه نکرده بود، به مخیله­‌اش بازگشتند. اکنون که به این افکار نظمی می­‌داد آن­‌ها بر اضطرابش می­‌افزودند. برخی سردی­‌های کلارا، بعضی حرکات غضب‌­آلودش ، بعضی نگاه­‌های مبهم، اصرار غیر عادی برای این‌­که او بیشتر غذا بخورد یا از فلان یا فلان غذا دوباره بردارد…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (64 votes, average: 4,80 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *