برف سیاه

زمان: 01:42:05
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
برف سیاه قسمت اول
برف سیاه قسمت دوم
برف سیاه قسمت سوم
برف سیاه قسمت چهارم
خلاصه:

«میخائیل بولگاکف» نویسنده‌ شهیر روسی، در رمان سرشناس خود، «برف سیاه» خواننده را به دنیای پررنج و استیصال یک هنرمند روانه می‌کند؛ دنیایی که با انبوهی از تناقض و محرومیت‌ها پوشیده شده و راه نفس را بر روح آزاد یک نویسنده بسته است. «مقصودف»، شخصیت اصل این داستان، در آستانه‌ شکست و ناکامی بزرگی در زندگی‌اش قرار گرفته و دیگر نایی برای ادامه دادن ندارد. اما یک نامه‌ غیرمنتظره، مسیر زندگی این قهرمان خسته را به سمت‌وسوی دیگری روانه می‌کند.
داستان‌های زیادی حول محور زندگی یک هنرمند و دنیای ذهنی و کشاکش‌های درونی او نوشته شده است؛ اما بدون شک ماجرای رمان برف سیاه را می‌توان یکی از جذاب‌ترین نمونه‌های این نوع از روایت دانست. میخائیل بولگاکف در اثر نیمه‌زندگی‌نامه‌ای جذاب خود خواننده‌‌ی ادبیات داستانی را را میخکوب ماجرایی عمیق خواهد کرد.
نیمه‌ اول قرن بیستم، سال‌های خوشی برای اندیشمندان و هنرمندان دیار روس نبود. تیغ تیز سانسور از هرطرفی آثار و نوشته‌های هنردوستان را نشانه می‌رفت و هرگونه قریحه و ذوقی را با سرکوب پاسخ می‌داد. زندگی مقصودف، شخصیت اصلی رمان برف سیاه نیز از این هرج‌ومرج مستثنی نبود. او که به تازگی در تلاش برای چاپ اثر داستانی خود با شکست مواجه شده بود، حالا هیچ نقطه‌ گزیری بر زندگی سیاه و سراسر غم خود پیدا نمی‌کرد؛ هیچ‌ نقطه‌ای، جز فکر پایان دادن به این هستی تلخ.
میخائیل بولگاکف، خالق این رمان پرکشش، با همان طنز گزنده و قلم گیرای خود روز‌های سرخوردگی و پررنج نویسنده‌ای را روایت می‌کند که در زندگی تاریکش به دنبال کورسوی روشنایی می‌گردد. نگارنده‌ این داستان پراحساس، آن‌چنان ما را به زوایای باریک زندگی یک هنرمند هدایت می‌کند که گویی شاهد بخشی از واقعیت‌های زندگی خود نویسنده هستیم. سبک نوشتاری خاطره‌وار و قلم اول شخص نیز به این روایت درونی کمک می‌کند؛ اما در خلال همین سبک صمیمی و شخصی، خواننده با انبوهی از واقعیت‌های اجتماعی و جریان‌های بزرگ سیاسی و فرهنگی عصر نویسنده و همچنین نقطه‌نظرات منتقدانه‌ی او بر حوادث آن دوران نیز رو‌به‌رو می‌شود. خط داستانی برف سیاه از این نیز پرماجراتر خواهد شد؛ چرا که حالا مقصودف با پیشنهاد به‌اجرادرآوردن نوشته‌ خود در قالب یک نمایش تئاتر، رویا و انگیزه‌ی تازه‌ای برای ادامه دادن پیدا کرده. هرچند که این رویا مسیری را که مقصودف در نظر دارد نمی‌پیماید و به کل به حوادث پرماجرای دیگری گره می‌خورد. مقصودف، دیگر از رنج‌های زندگی گذشته‌ خود به عنوان یک داستان‌نویس رها شده؛ اما حالا شاهد هستی پرفرازونشیب نمایشنامه‌ خود در صحنه‌ی اجراست؛ نمایشنامه‌ای که قرار است توسط دو کارگردان به صحنه برود اما به‌نظر می‌رسد نگرش و جهان متفاوت این دو کارگردان هرروز سرنوشت این نوشته را به سمت‌وسوی نامعلوم‌تری می‌برد.
گرچه‌ که زندگی به میخائیل بولگاکف اجازه نداد قصه‌ خود را به پایان ببرد و خود نیز شاهد چاپ رمان نیمه‌تمام خود نبود؛ اما همچنان علاقه‌مندان دنیای داستان، برف سیاه را یکی از شاهکار‌های ادبی در هجو و نقد فضای هنری روسیه و همچنین مکتب‌های تئاتر می‌دانند. این اثر تاثیرگذار اولین‌بار در سال ۱۹۶۵ به چاپ درآمده و همچنان بعد از چندین تجدیدچاپ و ترجمه به زبان‌های مختلف دنیا، یکی از آثار پرآوازه‌ ادبیات روسیه است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *