

بهشت من
قسمت اول

بهشت من
قسمت دوم

بهشت من
قسمت سوم

بهشت من
قسمت چهارم

بهشت من
قسمت پنجم

بهشت من
قسمت ششم

بهشت من
قسمت هفتم
قرار است جشن عروسی دو پسر «سید صالح» با دو دختر «سید یعقوب» در یک شب برگزار شود. مراسم عروسی عقب افتاده و این باعث ناراحتی یعقوب شده است.
سید یعقوب اصرار دارد هرچه زودتر مراسم عروسی برگزار شود. همه در تلاش برای برگزاری جشن عروسی هستند که ناگهان پسر کوچک سید صالح بدون هیچ خبری ناپدید میشود. هیچ نشان و خبری از او نیست. غیبت او درآستانه مراسم عروسی باعث تعجب همه میشود.
بعد از مدتی، او به روستا برمیگردد؛ درحالیکه از غیبتش و اینکه کجا بود، حرفی نمیزند؛ حتی میگوید بهتر است که مراسم عروسی را عقب بیندازیم. این حرف باعث دلخوری همه میشود و واکنش شدیدی نشان میدهند… درنهایت تصمیم می گیرند طبق برنامه قبلی عمل کنند…