بچه‌‌‌های کدویی

اپیزودهای این قصه
خلاصه:

در دهکده­‌ای در دامنه کوه‌­های بلند در قاره آفریقا، زنی با شوهرش زندگی می­‌کرد. آن­ها بچه‌­ای نداشتند و همیشه آرزو می‌­کردند که بچه­‌دار شوند.

زن هر روز دعا می­‌کرد و از خداوند می‌­خواست که او را صاحب فرزند کند. زنان دهکده او را مسخره می­‌کردند.

زن چند کدو در مزرعه کاشته بود. کدوها بزرگ شدند. روزی فرشته­‌ای ظاهر شد و به زن گفت که این کدوها او را خوشحال خواهند کرد. بعد هم ناپدید شد…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *