بیلی

زمان: 00:12:20
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
بیلی
خلاصه:

بیلی پسر خوش اخلاقی بود، ولی همیشه حوصله‌اش سر می‌رفت.
بیلی حوصله‌اش سر رفته بود. به حیاط رفت و شروع به توپ بازی کرد. بیلی توپ را به در و دیوار می‌زد. مادرش ناراحت شد و گفت: بیلی! برو به اتاقت سر و صدای تو مرا اذیت می‌کند.
بیلی به اتاقش رفت و شروع کرد به طبل زدن. اما مادربزرگ با صدای طبل از خواب بیدار شد.
بیلی به اتاق پدرش رفت. پدر در حال تایپ کردن بود. او یک کتاب خنده‌دار به بیلی داد و گفت: بیا بنشین و این کتاب را بخوان …

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *