«بیماری به نام اِن» نوشته «استیون کینگ» درباره‌ مزرعه‌ای است که مانند جعبه‌ پاندورا جادوی سیاه و بدی‌ها را وارد زندگی آدم‌ها می‌کند و آن‌ها را به جنون و مرگ می‌کشاند. دکتر «جانی»، بیمارش و… همگی قربانیان این مکان هستند که آرام آرام سیاهی را به روح و روان قربانیان خود نفوذ می‌کند.

بیماری به نام اِن روایتی تو در تو دارد و در حلقه‌ بیرونی این ماجرای پیچیده، زنی به نام «شیلا» برای دوست کودکی خود «چارلی» در مورد برادرش جانی، روانپزشکی که اخیراً خودکشی کرده است، می‌نویسد. شیلا این اتفاق ناخوشایند را ناشی از تأثیر بیماری می‌داند که جانی در یادداشت‌هایش با نام اختصاری اِن یاد می‌کند.

در ادامه استیون کینگ مخاطب را به عمق رابطه‌ اِن و جانی می‌برد و جزئیات مکالمات این دو را به عنوان بیمار و روانشناس را مطرح می­کند. اِن بیماری مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی و توهمات پارانوئید است، عقاید عحیبی در خصوص اعداد دارد و خود را در آستانه‌ جنون می‌داند. این مرد که چهل و هشت ساله است مدعی می‌شود تمام مشکلاتش از سال گذشته و در مزرعه «آکرمن» آغاز شد.

اِن در جلسه‌ دوم روان‌درمانی حادثه‌ای را شرح می‌دهد که در مزرعه‌ آکرمن رخ داد اما پیش از آن دکتر جانی را نسبت به عواقب احتمالی این کار، آگاه می‌کند. اِن بر این باور است که جانی هم بعد از شنیدن ماجرا مشکلات او را پیدا خواهد کرد…