ترکش‌‌‌های ولگرد / جلد چهار/ مارادونا در سنگر دشمن

نویسنده: داوود امیریان
زمان: 00:49:22
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
ترکش‌‌‌های ولگرد / جلد چهار/ مارادونا در سنگر دشمن قسمت اول
ترکش‌‌‌های ولگرد / جلد چهار/ مارادونا در سنگر دشمن قسمت دوم
خلاصه:

. نمی­دانم در آن سوز و بریز توپ و خمپاره و گلوله و آتش، ناصر دنبال چه بوداولش خیال کردم دنبال غنیمتی است که با کله و بی­ پرس­وجو، تو سنگرهای دشمن می­پرد و همه چیز را به هم می­ریزد. اما وقتی دیدم دست خالی و افسرده از سنگرها بیرون می­آید، فهمیدم که اشتباه کرده­ام. بعد فکری شدم یک درجه­دار عراقی را نشان کرده و دنبال او می­گردد. اما ناصر به هیچ کدام از اسرای عراقی کاری نداشت و هنوز در سنگرها دنبال گمشده­اش بود.

داشتم دیوانه می­شدم؛ هم از خستگی و بی­خوابی و هم از کارهای عجیب و غریب ناصر. بچه­های گردان را گم کرده و دوتایی، در جبهه دشمن، که حالا دست ما بود، آواره و سرگردان بودیم. دو شب پیش بود که عازم حمله شدیم. تعجبم از این بود که ناصر که همیشه برای شرکت در عملیات لحظه شماری می­کرد و در حملات قبلی اولین نفر بود که برای رفتن به خط مقدم حاضر به یراق میشد، حالا چرا دست دست می­کند و زیاد مایل به رفتن نیست. وقتی ازش پرسیدم مشکل چیست، فقط نگاهم کرد و گفت: گفتند نگید!

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *