

«لو شون» پدر ادبیات معاصر چین است.
لو شون، چهره درخشان ادبیات معاصر چین، از همان جایگاه و منزلتی برخوردار است که گوگول در روسیه، مارک تواین در آمریکا، ریونوسکه آکتاگاوا در ژاپن و صادق هدایت در ایران.
لوشن با داستانهایش، روان خاموش ملتی را به تصویر میکشد که هزاران سال، چون ساقههای علف روئیدند و پرپر شدند.
او در داستانهایش نشان داد که بزرگترین خصلت انسان در جامعه آشوبزده، از اعتیاد او به خودفریبی سرچشمه میگیرد. انسانی که شکستهایش را با فکر پیروزی معنوی تسلی میدهد. لو شون نشان میدهد که این خصلت ثمره استبداد در طی دورانهای طولانی است.
در تمام این داستانها، لو شون شیوه زندگی کهن و اخلاق نیاکان را به نقد میکشد، بسیاری از خرافات موروثی را طرد میکند و قهرمانان خود را وا میدارد تا علیه استبداد قیام کنند.
شاید جالب باشد که بدانید مکتبی وجود دارد به نام «مکتب هیچ کاری نکردن». داستان «سد معبر» درباره ملافات «لئودی» از فیلسوفهای قدیمی چین و بانی «مکتب هیچ کار نکردن» با کنفوسیوس است.