

تونل
قسمت اول

تونل
قسمت دوم

تونل
قسمت سوم

تونل
قسمت چهارم

تونل
قسمت پنجم

تونل
قسمت ششم
«خوان پابلو کاستل» نقاشی جوان و منزوی است. او عقاید خاصی دارد و احساس میکند کسی هنر و نقاشی او را درک نمیکند و نمیتواند جزئیات آن را بفهمد. او قرار است نمایشگاهی از آثارش برپا کند، اما امیدی ندارد که کسی تابلوهای او را درک کند. در روز افتتاحیه این نمایشگاه، زنی جوان را میبیند که بهدقت به یکی از آثارش خیره شده. آنچنان در آن غرق است که حتی حضور او را در کنارش حس نمیکند. کاستل مطمئن است که این زن کاملاً نقاشی او را فهمیده و با آن ارتباط برقرار کرده. کمی بعد زن در شلوغی نمایشگاه گم میشود و کاستل فرصت نمیکند با او حرف بزند. در دیگر روزهای نمایشگاه هم خبری از او نمیشود. نقاش نسبت به این زن دچار وسواس فکری میشود و حتی لحظهای نمیتواند از فکر او بیرون بیاید. ماهها بعد، یک روز عصر به شکلی ناگهانی او را در خیابان میبیند.