مادری مستبد و برادری طمع­کار، به دلیل دخالت و زیاده‌خواهی، زندگی دو دختر خانواده را دچار لغزش کرده‌اند، به حدی که هر دو در آستانه جدایی‌اند، اما بازی سرنوشت طوری رقم می‌خورد که دو خواهر به اشتباه خود پی ‌می‌برند…

«حامد» -همسر هنگامه- که برای کار به ژاپن رفته است، بعد از مدتی به ایران بازمی‌گردد و متوجه می‌شود همسرش با حمایت و پشتیبانی مادر و برادرش از او طلاق غیابی گرفته و با وکالتی که قبلاً به همسرش داده، همه‌ دارایی او از وی گرفته شده است. او هر چه سعی می‌کند نمی‌تواند همسر و دخترش را ببیند، زیرا با مقاومت مادر و برادر همسرش مواجه می‌شود. هم‌زمان «رحمان عالی» -پدر خانواده- که راننده بازنشسته قطار است، به‌دلیل بیماری مجبور به سفر می‌شود و «هدیه» -دختر کوچک خانواده- نیز با او همراه می‌شود که اتفاقا او نیز قربانی تصمیم‌های مستبدانه مادرش شده و زندگی‌اش که در آستانه شکل‌گیری است، با تهدید مواجه شده است.