

جادوگر شهر اُز
«ماری» اسم دختر کوچولویی بود که توی یه روستا زندگی می کرد. یه روز، اون به همراه سگش به جنگل رفت تا با هم بازی کنن. اونا چند ساعت بازی کردن و به این طرف و اون طرف دویدن. ناگهان طوفان شدیدی شروع به وزیدن کرد…