جلوه‌های ایران / جلد پانزده / استان اصفهان

نویسنده: زهره سطوت
زمان: 01:33:40
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
جلوه‌های ایران / جلد پانزده / استان اصفهان قسمت اول
جلوه‌های ایران / جلد پانزده / استان اصفهان قسمت دوم
جلوه‌های ایران / جلد پانزده / استان اصفهان قسمت سوم
جلوه‌های ایران / جلد پانزده / استان اصفهان قسمت چهارم
جلوه‌های ایران / جلد پانزده / استان اصفهان قسمت پنجم
خلاصه:

صدای باد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید و من گوش به تمامی بادهای جهان سپرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام تا از دیاری کهن حدیث و پیغامی آورد.
صدای آب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید و من چشم به تمام رودهای جهان دوخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام تا برایم سخنی و کلامی تازه از خاکی آشنا آورد.
صدای ضرب چکش بر روی فلز، صدای شسستن پارچه قلمکار در آب چشمه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. صدای بافتن زری و گلابتون، صدای کشیدن رنگ بر شیشه و این همه آوا از سرزمینی است که هر گوشه آن صدای پای تاریخ به گوش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد.
سلام بر «اصفهان»؛ شهر تاریخ و هنر نخستین پایتخت فرهنگی کشورهای اسلامی.
اگر شما اصفهان را دیده باشید هرگز این شهر را فراموش نخواهید کرد، و اگر هیچ گاه به این شهر نیامده باشید؛ هرگز از یاد نخواهید برد که این شهر را ندیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. این شهر تنها در ایران نیست که شناخته شده است، که از سراسر جهان به دیدارش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیند. هر چند که این روزها رودی که این سرزمین را به شهری چهار فصل تبدیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد حال خوشی ندارد، اما کاشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آبی و درخشش مساجد شهر و گنبدهای فیروزه-ای آن همچنان آن یاد آبی را تداعی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. برای دیدن شگفتی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اصفهان بسیار بسیار باید زمان را دزدید تا در یک سفر چند روزه بتوانی با این همه شگفتی و زیبایی مدهوش نشوی و مجنون نگردی.
صدای ضرب چکش بر روی فلز، صدای شسستن پارچه قلمکار در آب چشمه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. صدای بافتن زری و گلابتون، صدای کشیدن رنگ بر شیشه و این همه آوا از سرزمینی است که رود است با بادهای پاییزی-اش، و هنگامه است با آوای مرغان مهاجرش. در زمستان و شور است با حضور مردم در عیدانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، و لذت طعم گس هلو و گیلاس است با هرم گرمای تابستان.
ساده بگویم اینجا را دوست دارم. این شهر را با آبی زاینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش و زاینده رودی که از دل کوهرنگ زاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پیماید و از میانه شهر پرهیاهو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذرد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *