

«حافظه جهان» داستان کوتاهی از «ایتالو کالوینو» نویسنده ایتالیایی است. کالوینو نویسندهای مبدع و نوآور است. خلاقیت او در قصهنویسی، از موضوع داستان تا طرح و چگونگی پرداخت آن اعجابآور است. «رولان بارت» او را با «بورخس» به دو خط موازی تشبیه کرده و از او به عنوان نویسندهای پست مدرن نام میبرد. کالوینو در آثارش جایی چنان روشن همه چیز را – از جنگ و خونریزی تا مراسم تشریفات پادشاهی و عشق و عاشقی – به طنز میگیرد و جایی دیگر جهانی خلق میکند سراسر راز و ابهام، شهرهایی که مارکوپولووار در مینوردیم و هر کدام را چون صندوقی میبینیم در افسانههای هزار و یک شب که پر از جواهراتی است که نویسنده برایمان ارمغان آورده است.
در قسمتی از داستان حافظه جهان میشنویم:
از زمان ناپدید شدن مرموز همسرم، در افسردگی فرو رفتم. هدف واقعی کار ما چیزی هست که تو از اون آگاهی نداری. این هدف به پایان جهان مربوط میشه. ما با این انتظار که بهزودی حیات از سطح زمین محو خواهد شد کار میکنیم. ما برای این کار میکنیم که آنچه تاکنون بوده، به عبث نبوده باشه. برای این که بتونیم آنچه رو که میدونیم به دیگران منتقل کنیم و حتی اگه نمیدونیم آن دیگران کی هستن یا چی میدونن. لزومی هم نداره ترسی به خودت راه بدی. حدود وظایف تو در سطح کنونی باقی خواهد ماند. سیستم انتقال حافظه ما به دیگر سیارهها بهوسیله بخش دیگری از سازمان در دست طراحیه. کار ما از پیش مشخص شده. حتی لازم نیست نگران باشیم که آیا از رسانه نوری استفاده خواهد شد یا از رسانه صوتی…