حافظه پریشی

نویسنده: اُ. هنری
زمان: 00:18:39
به اشتراک گذاری:
4.72
اپیزودهای این قصه
حافظه پریشی
خلاصه:

هنگامی که این داستان را می­‌شنوید، شايد حدس بزنید قهرمان داستان دچار چه نوع مشکلی شده است. اما پایان زیرکانه‌­اش را هرگز حدس نمی­‌زنید. آنجا که الوین به ساق پای دکتر می­‌زند و می­‌گوید: «آه دكتر، واقعا معركه بود»…

در قسمتی از داستان می­‌شنوید:

روز بعد يک چمدان و لباس خريدم و زندگی به عنوان «ادوارد پينک‌همر» را آغاز كردم. به ذهنم فشار نياوردم كه مسائل مربوط به گذشته را حل و فصل كند.

اين جزيره بزرگ، فنجان دلچسب و شادی‌آورش را به لبانم چسباند. من هم با خوشحالی نوشيدم. كليدهای مانهاتان متعلق به كسی است كه لياقتش را دارد. چنين كسی يا بايد مهمان شهر باشد يا قربانی آن.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (67 votes, average: 4,72 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *