

حبیب
قسمت اول

حبیب
قسمت دوم

حبیب
قسمت سوم
بعد از صلح امام حسن(ع) خلافت به دست معاویه میافتد. برخی اصحاب امام از این اتفاق ناراحتاند. در این بین «حبیب» که مسلمانی از مدینه است و از سالها پیش در کوفه ساکن است، بسیار عصبانی است و هرجور با خودش تحلیل میکند، متوجه علت این کارِ امام حسن نمی شود.
دوست و همسایه حبیب که روزگاری از خوارج بوده و حالا برای انتقامگیری از معاویه در صف مبارزان قرار گرفته است، با تحریک حبیب تلاش میکند تا او را بیشازپیش به امام و کاری که انجام داده است، بدبین کند.
حبیب به همسرش میگوید که قصد دارد به شام برود و خودش را به سپاه معاویه برساند و ممکن است که به مالومنالی هم برسد. «راحله» بهشدت با این تصمیم مخالف است و زمانی که برادرانش متوجه این اقدام میشوند، تصمیم میگیرند که حبیب را ادب کنند.