

حرمت
جوانکی از روستای خود رانده شده و به دنبال زندگی جدید وارد ولایت دیگری میشود . به محض اینکه آنجا میرسد در عمارت ناشناسی پناه میگیرد ، اما صبح که بیدار میشود ..
جوانکی از روستای خود رانده شده و به دنبال زندگی جدید وارد ولایت دیگری میشود . به محض اینکه آنجا میرسد در عمارت ناشناسی پناه میگیرد ، اما صبح که بیدار میشود ..