

حق السکوت
قسمت اول

حق السکوت
قسمت دوم

حق السکوت
قسمت سوم

حق السکوت
قسمت چهارم

حق السکوت
قسمت پنجم

حق السکوت
قسمت ششم

حق السکوت
قسمت هفتم
کارآگاه «فیلیپ مارلو» از طرف «ریچارد اومنی» که یک وکیل معتبر است، در لوسآنجلس مأمور میشود تا به ایستگاه قطار برود و دختری به نام «النور کینگ» را تعقیب کند.
دختر به شهر «اسمیرال دا» در ایالت «سن دیه گو» میرود و با اسم جعلی «بتی میفیلد» در ویلایی در هتل رانجو اقامت می کند که «روی میچل» برایش رزرو کرده است؛ مردی که ظاهراً در قطار با او آشنا شده است.
مارلو در ویلای مجاور مستقر میشود تا از این رابطه مرموز سر دربیاورد. او متوجه شد «روی میچل»، مرد جوان و خوشتیپی که اطراف بیوههای ثروتمند میچرخد، قصد اخاذی از بتی دارد.
کارآگاه که میخواست دلیل این اخاذی را بداند، نزد زن میرود، اما بتی با همدستی میچل او را بیهوش میکند.
مارلو وقتی به هوش آمد که بتی هتل را ترک کرده است…