








با شنیدن واژه سرخپوست چه تصاویری در ذهنتان پدیدار میشود؟ شاید چهرههایی با آرایش عجیب، پرهای رنگی، چادر و آتش همگی جزئی از پازل ذهنی شما باشند. اما امروزه در دنیای مدرن کنونی، نسل جدید سرخپوستان چگونه هستند و چه شرایط اجتماعی و فرهنگی را تجربه میکنند؟
«شرمن الکسی» نویسنده «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت» که خودش نیز از تبار سرخپوستان است، قصه نوجوانی چهارده ساله به نام «آرنولد اسپیریت جونیور» را روایت میکند. درواقع این رمان را میتوان اثری نیمه اتوبیوگرافیک دانست. چراکه بخشی از خاطرات خانوادگی نویسنده در لابهلای داستان روایت میشود.
قصه از جایی آغاز میشود که آرنولد به عنوان یک بومی آمریکایی در منطقهای مخصوص سرخپوستان به نام «اسپوکین»، به همراه خانواده خود زندگی میکند و عاشق کشیدن کاریکاتور است و البته مصمم است تا آیندهاش را جور دیگری بچیند و از فقری که خودش و اطرافیانش درگیر آن هستند، رهایی یابد.
به همین خاطر این کاریکاتوریست جوان تصمیم میگیرد منطقه بومی خود را ترک کند و به یک دبیرستان در منطقه کشاورزنشین که همگی سفیدپوست هستند برود و تجربیات جدیدی را آغاز کند. با این حال این انتخاب چالشها و موقعیتهای پیچیدهای را سر راهش قرار میدهد.
رمان خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت روایتی خندهدار، تاثیرگذار و دلنشین دارد. با این حال این کتاب از زمان انتشار خود در سال ۲۰۰۷، به طور مداوم در زمره آثاری قرار گرفته بود که چالشبرانگیز بودند و منتقدان و طرفداران فراوانی داشتند.
علت اصلی این مناقشات و اختلافات در جامعه فرهنگی آمریکا وجود عناصری حساسیتبرانگیز در داستان بود. ترسیم عناصری نظیر فقر، قلدری در مدرسه، نژادپرستی، خشونت، ناسزاگویی و مصرف الکل باعث شده بود تا برخی از مدارس از وجود این کتاب در کتابخانههایشان جلوگیری کنند.
با این حال این کتاب پرافتخار که علاوه بر فروش بالا در وبسایت نیویورک تایمز، جوایز ادبی بسیاری را نیز از آن خود کرده است، توانسته در نگاه بسیاری از مردم به عنوان یکی از بزرگترین کتابهای تاریخ شناخته شود.