

خانواده کرونیکل
«فروچو» برادر نورسیدهای است که با آمدنش مادر را به کام مرگ فروبرده، با زیبایی ذاتیاش فرزندخواندهی اعیانها شده و واسکو و مادربزرگ هفتهای یک بار برای دیدنش به ویلارسا میروند، اما در این میان آنچه هر روز بیاهمیتتر میشود، همان فروچویی است که هماکنون واسکو دارد با او دردِدل میکند؛ فروچوای که بهدلیل تربیت خاصش بهسختی میتوان با او ارتباط گرفت، پسربچهای ننر و نازپرورده که برخوردی سرد دارد.