خداحافظی طولانی

نویسنده: ریموند چندلر
زمان: 03:03:02
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
خداحافظی طولانی قسمت اول
خداحافظی طولانی قسمت دوم
خداحافظی طولانی قسمت سوم
خداحافظی طولانی قسمت چهارم
خداحافظی طولانی قسمت پنجم
خداحافظی طولانی قسمت ششم
خداحافظی طولانی قسمت هفتم
خلاصه:

دفعه اولی که چشمم به «تری لنوکس» افتاد، توی یه ماشین رولزرویس نقره ای رنگ بیرون تراس رستوران «دنسرز» مست بود. مسول پارکینگ ماشین را آورده بود و همون­طور درو واز نگه داشته بود، چون پای چپ تری لنوکس هنوز بیرون ماشین آویزون بود. انگار یادش رفته بود که اصلا پای چپی هم داره. چهره­اش جوون به نظر می­اومد، ولی موهاش سفید استخونی بود. از چشم­هاش پیدا بود که پاتیله، ولی از اون که می­گذشتی قیافه­اش مثل هر کس دیگه­ای بود که تو جایی که فقط واسه سرکیسه کردن ساخته شده، پول زیادی خرج کرده بود. یه دختر کنارش بود. موهاش رنگ قرمز تیره دوست داشتنی­ای داشت، رو لب­هاش لبخند دوری بود و رو شونه­هاش یه پالتو پوست خز آبی بود که تقریبآ باعث می­شد اون رولزرویس مثل هر ماشین دیگه­ای به نظر بیاد. اما نه. هیچی نمی­تونه با رولزرویس این کار رو بکنه. مسول پارکینگ یکی از همون نیمچه خشن­های معمولی بود که یه کت سفید تنش بود و اسم رستوران با نخ قرمز جلوش گلدوزی شده بود. دیگه داشت خسته می­شد. صداش یه کم تند بود. «ببین، آقا. خیلی ناراحت میشی اگه پاتو بکشی تو ماشین تا من بتونم این در را همچین ببندمش؟ یا می­خوای کاملا وازش کنم تا بتونی بیفتی بیرون؟

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *