













«خسرو خوبان» برگرفته از داستان «کیخسرو» در شاهنامه فردوسی است. کیخسرو معادل اساطیری «هووخشتره» و در حماسههای ایرانی و شاهنامه فردوسی، فرزند «سیاووش» و «فرنگیس» و نواده «کیکاووس» و «افراسیاب» است.
براساس اسطورهها، کیخسرو در «توران» بعد از کشتهشدن سیاووش در خانه «پیران ویسه» زاده شد. سیاووش در جوانی با پدرش کیکاووس همیشه در جدال لفظی بود.
از دیگرسو نامادریاش «سودابه» هم نیت پلیدی در سر داشت. به همین سبب قصد داشت در فرصت مناسب ایران را برای همیشه ترک کند.
لشکر افراسیاب زمانی مرزهای ایران را تهدید میکرد و کیکاووس برای دفع حملات توران، سپاهی به سپهسالاری سیاووش و «رستم» به جبهه جنگ گسیل داشت. ماجرای اختلاف سیاووش با کیکاووس را ظاهراً افراسیاب شنیده بود. پیکی در جبههی میان سیاووش و افراسیاب مرتب در حال رفتوآمد بود تا اینکه سیاووش متقاعد شد به توران پناهنده شود.
درابتدا، ورود سیاووش به همراه هزار جنگجوی ایرانی، برای تورانیان بسیار افتخارآمیز و یک موفقیت سیاسی – نظامی بود؛ بهطوری که در مسیر پایتخت، نخست با دختر پیران بهنام «جریره» ازدواج کرد و حاصل ازدواج همان «فرود» است، در ادامه حرکت، نزد افراسیاب آمد و استقبال شایانی از او شد که فرجام کار، ازدواج با شاهدختِ تورانی، «فرنگیس»، بود. ولی پیش از تولد کیخسرو از فرنگیس، در توطئهای سیاووش همراه با کشتار جنگجویان ایرانی کشته شد.
«گودرز»، پهلوان ایرانی، شبی در خواب دید که سیاووش فرزندی به اسم کیخسرو در کشور توران دارد. پس پسرش، «گیو»، را که او نیز از پهلوانان ایرانی بود، به توران فرستاد. کیخسرو به ایران بازگشت و قرار شد که شاه بشود؛ ولی توس، خشمگین شد و اظهار کرد که پسر کاووس «فریبرز» لایقتر از کیخسرو است. قرار بر رقابتی شد بین دو پهلوان. بهانهی این رقابت این شد که هرکس دژ بهمن در اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرز نتوانست و کیخسرو، پیروزمندانه دژ را گشود.