







«ولادیمیر ناباکوف» در رمان «خنده در تاریکی» داستان مرد میانسالی را روایت میکند که همسرش را بهخاطر دختری کمسنوسال رها میکند و زندگی خود را در سختی و رنج به پایان میرساند. این رمان تحسینشده، بهگفته خود، «نقل جزئیات» این زندگی است.
«خنده در تاریکی» رمانی است که در دنیای سینمای برلین دهه ۱۹۳۰ میگذرد. این کتاب درباره «آلبینوسِ» میانسال، فیلمساز مشتاق است که عاشق زنی جوان به نام «مارگو» میشود، دختر فقیری که در پی آن است تا ستاره سینما شود. اما این عشق برای آلبینوس خوشیمن نیست؛ به او بیمهری میشود و زندگیاش را در بدبختی و فلاکت به پایان میرساند.
ولادیمیر ناباکوف کلیت داستان را در همان بند اول فاش میکند، اما آنچه اهمیت دارد خط داستان نیست، زیرا این رمان ترکیب شگفتانگیزی از میل و فریبکاری و نیرنگ است. راوی این داستان دانای کل است و در آن خبری از پرشهای زمانی و ارجاعات دشوار نیست، اما این کتاب خواننده را درگیر قضاوتهای پیچیده میکند و او را به تفکر وامیدارد.