





«نسرین» دختر جوانی ست که با دعوت دایی و دختر داییاش به یکی از دفترهای گلدکوئیست، وارد جریان شرکتهای هرمی میشود. او به سختی پول فراهم میکند، اما کم کم به همه چیز مشکوک میشود.
نسرین باوجود مخالفتهای همسر و دوست صمیمیاش که با او در دفتر روزنامه کار میکند، به سختی و با کنار گذاشتن پول وامی که به تازگی گرفتهاند، وارد حلقههای گلدکوئیست میشود. برای این کار تصمیم میگیرد که کارش را در دفتر روزنامه رها کند، اما با مخالفت دوستش روبهرو میشود. «سحر» از او میخواهد که به عنوان نیروی مخفی وارد جریان گلد کوئیست شده و گزارشی به دفتر روزنامه تحویل دهد که با استقبال مدیر دفتر روزنامه روبهرو میشود. او از هر جلسه گزارشی تهیه میکند و در این بین به صحبتها و حرکات افراد گروه مشکوک شده و از سرمایهگذاری در گروه پشیمان میشود، اما اجازه بیرون رفتن از حلقه به او داده نمیشود و مجبور به ادامه کار میگردد. با حضور و سرمایهگذاری نسرین در شرکت هرمی، بین او همسرش مشکلاتی پیش میآید…
بد نبود