

خودت را به من بسپار
«خودت را به من بسپار» داستانی درباره ترس است. ترسی که یک عمر «هرول» را ترک نمیکند. هرول سه چهار ساله که بود پدر و مادرش او را به استخر میبرند. اتفاق غریبی بود، چون خیلی کم پیش میآمد خانوادگی جایی بروند. او که خود را به دستان قدرتمند پدر سپرده است، ناگهان رها شده و در آب غوطهور میشود. اما آنچه هرول را آزار میدهد رها شدن و ترس از غرق شدن در آب نیست. واکنش مادر به این ماجراست که در سراسر زندگیاش او را رها نمیکند…