
داستانهای کوتاه از صالح علاء






مجموعه داستانهای به هم پیوسته از محمد صالح علاء، از دو کتاب او به نامهای «کاپوچینو کیک پنیر» و «اجازه می فرمایید گاهی خواب شما را ببینم» بازخوانی شده است که با لحنی شیرین و خودمانی نوشته شده است.
باران مثل سیل می بارد. من خیس و ترید خودم را به پاتوق رساندم. دیدم هیچ یک از دوستانم نیامدهاند. فقط آقایی که پشت میز رو به رویم نشسته، مشغول جدول حل کردن است و همین که چشممان به هم افتاد، هر دو تبسم کردیم. من کج نشستم و مشغول شمردن قطرههای باران روی پنجره شدم تا شنیدم آن آقا از من میپرسد: شما می دانید چوب دستی قانون چیست؟ پنج حرف است. خندیدم و گفتم: شما جدول حل میکنید؟
گفت: بله.
گفتم: شاید باتوم.
دیدم با خوشحالی مشغول پر کردن جدول شد. مدتی در سکوت گذشت. باز گفت: اثری از اسکار وایلد. دوازده حرف است.
گفتم: بادبزن خانم ویندر.
گفت: نه. چون باید حرف سومش «ب» باشد تا با باتوم قانون درست دربیاد.
گفتم: پس گربه سفید.
با صدای بلند گفت: گ ر ب ه س ف ی د. نه نمی شود. هشت حرف است.
گفتم: پس باید اسم کار دیگری از او باشد. چون او هم نمایش نامهنویس بوده، هم شاعر.
نگاه عمیقی به من انداخت و گفت: «اسکار فینگل افلاهرتی ویلز وایلد». اسم پدرش هم «کنستانس للوید» بوده. ایرلندی است.
گفتم: ببخشید فضولی می کنم، شما خودتان نویسنده هستید؟