






مردی که در اوج است و همه چیز دارد، راضی نیست و آرزوی بیشتر از اینها را دارد. او هم قصر میخواهد و هم عشقی که در آن قصر رویایی در کنارش باشد، اما شرط سازنده قصر داشتن یکی از این دو است و والی شهر ساختن قصری باشکوه را میپذیرد.
«دکتر حامد» در ویرانهای خارج از شهر کتیبهای را مییابد و داستان نوشته شده روی کتیبه را برای دوست و همکارش –کمال- نقل میکند. داستان از این قرار است که در زمانی پیش از این، «زراسب» -والی شهر- قصد دارد قصری بسازد که در شکوه بیهمتا باشد و برای این کار «زریر» را که استاد بیهمتایی است، برمی گزیند؛ اما زریر پیشنهاد او را به شرط ازدواج با «شیده» قبول میکند و از زراسب میخواهد اجازه بدهد بعد از پایان کار با شیده ازدواج کند. زراسب خود شیفته شیده است، اما با مشاوره وزیرش تصمیم میگیرد به ظاهر خواسته او را بپذیرد، ولی درنهایت کاری کند تا او پایان کارش پایان زندگیش نیز باشد.
چرا وقتی میزنیم رو ستاره ک امتیاز بدیم اشتباه میزنه دیگه هم نمیشه درستش کرد داستانش عالی بود دوست داشتم
داستان قشنگی بود مخصوصا آخرش
عالی***** من ۵ ستاره امتیاز دادم چرا ۱ ستاره شد