دختر سروان

زمان: 03:07:34
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
دختر سروان قسمت اول
دختر سروان قسمت دوم
دختر سروان قسمت سوم
دختر سروان قسمت چهارم
دختر سروان قسمت پنجم
دختر سروان قسمت ششم
دختر سروان قسمت هفتم
دختر سروان قسمت هشتم
دختر سروان قسمت نهم
خلاصه:

«دختر سروان»، داستانی تاریخی است که نخستین بار در سال ۱۸۳۶ در مجله ادبی «ساورمنیک» به انتشار درآمد. این رمان به شکل خاطرات رمانیک یک افسر اصیل امپراتوری روسیه به اسم «پتر آندرویچ» و با زاویه دید اول شخص به نگارش درآمده است. «بلنیسکی» منتقد ادبی روس اعتقاد دارد که دختر سروان رمانی است که بالاترین اثر را بر نسل نویسندگان رئالیست روسی داشته است.
در سی سال اول قرن نوزدهم؛ «الکساندر اول» و «نیکلاى اول»، در روسیه خودکامانه حکومت مى‌کردند. از اوایل این قرن در این طرف و آن طرف کشور وسیع روسیه، زمزمه‌هایى تازه به گوش می‌رسید، تفکرات اروپایى، در این‌جا و آن‌جا گسترش پیدا می‌کرد. زمین‌داران عظیم که از رشد و پرورش این تفکرات مى‌ترسیدند، سعی می‌کردند که زنجیر اطاعت را بر گردن دهقانانى که از انبوه تنگدستی و رنج به شورش و بلوا دست مى‌زدند، استوار سازند.
تغییراتی که در کشورهاى اروپاى غربى اتفاق می‌افتاد و انقلابى که در اواخر قرن هیجدهم در فرانسه به وقوع پیوست، نجیب‌زادگان و زمین‌داران روسیه را بیدار کرده بود؛ به دوندگی افتاده بودند و قصد داشتند از تکرار آن ماجرا در کشور خود ممانعت نمایند. گسترش تمدن در فرانسه، رشد ایدئولوژى انقلابى، جنگ بر ضد استبداد و بردگى و سنن پوسیده مذهبى، اثر عظیمی، در روسیه بر جاى گذاشت. مردم با خوشحالی و ذوق آثار دانشمندانى چون ولتر، دیدرو و هولباخ را مى‌خواندند و هوشمندان آن عصر روسیه، با همه قوا از استبداد و بردگى اعتراض مى‌کردند.
ناخشنودی دهقانان و نهضت‌هاى دهقانى، امپراتوران روسیه را به وحشت انداخته بود و جوانان مایوس و پژمرده روس، با مشاهده این جریان‌ها امیدبخش، کم‌کم از آغوش ناامیدی و افسردگی بیرون مى‌آمدند و به استقبال زندگى می‌رفتند. همپایه این توسعه‌ها، اقتصاد روسیه نیز در حال گسترش بود. در زمان پوشکین در روسیه دو طبقه به وجود آمده بود، یکى نجیب‌زادگان و دیگرى بردگان. در این عصر نجیب‌زادگان براى تحصیل بازارهایى در داخل و خارج مملکت‌شان، دست به تولید سیستماتیک زدند. تحولى که بدین‌ ترتیب کم‌کم در روش تولید روسیه، انجام می‌شد، نجیب‌زادگان را متوجه سود فراوانی که از این رهگذر نصیب آنان مى‌شد ساخت و در ضمن متوجه شدند که بهره‌ورى‌هاى آزمندانه آن‌ها تا زمانى مى‌تواند استمرار یابد که بردگان در زنجیر باشند. همه این حوادث مقدمه جنبش انقلابى دسامبریست‌ها را به وجود مى‌آورد.
در بخشی از کتاب دختر سروان و داستان‌های دیگر می‌‌شنویم:
در آن شب هیچ نخوابیدم و لباس‌هایم را هم از تن بیرون نکردم. قصد داشتم سپیده‌دم به جلو دروازه قلعه بروم و با ماریا ایوانونا که مجبور به خروج از قلعه بود، براى آخرین‌بار وداع کنم. حس مى‌کردم که روح من دستخوش تغییر بزرگى شده است. با این حال هیجان من کمتر از اندوه مبهمى بود که چندى پیش مرا فراگرفته بود. همراه رنج وداع و امیدهاى مبهم، ولى شیرین بى‌صبرانه در انتظار خطرات تهدیدآمیز بودم و احساس جاه‌طلبى بزرگى در درونم به‌وجود آمده بود. شب به سرعت سپرى شد.
وقتى که خواستم خانه را ترک کنم، در باز شد. سرجوخه‌اى خبر آورد که قزاق‌هاى ما نیمه‌شب قلعه را ترک کرده و «ژولاى» را سر بریده‌اند. جلوى قلعه را سواره‌نظام گرفته است. فکر این‌که ماریا ایوانونا نمى‌تواند خارج بشود مرا به وحشت انداخت، با عجله به سرجوخه دستورى دادم و همان وقت به نزد فرمانده شتافتم.
هوا روشن مى‌شد. در خیابان پایین در حرکت بودم که کسى مرا صدا زد، ایستادم.
«ایوان ایگنایتویچ» عقب من مى‌دوید، گفت: «کجا مى‌خواهید بروید؟ «ایوان کوسمیچة در باروى قلعه است و مرا پیشِ شما فرستاده، «پوگاچف» هم آن‌جاست.
با قلب لرزانى سؤال کردم: «ماریا ایوانونا» حرکت کرده؟
ایوان ایگنایتویچ پاسخ داد: «پترآندریویچ»، وقت اینکار را نداشت. راه به طرف اورنبورگ قطع شده، قلعه محاصره و وضع خراب است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *