دختر شجاع

زمان: 00:13:05
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
دختر شجاع
خلاصه:

سالها پیش در یک کشور آفریقایی قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند که مردمانش با هم مهربان بودند و رییس قبیله خود را هم دوست داشتند. اما یک روز اتفاقی افتاد…
رئیس قبیله بیمار شده بود. پزشک و جادوگر قبیله هر چه تلاش کردند فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نداشت. مردم خیلی ناراحت و نگران بودند.
مردم دیگر حال و حوصله نداشتند.
یک مرد غریبه به قبیله وارد شد. مردم نگران ورود این تازه وارد شده بودند. تازه وارد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانست که دوای درد رئیس قبیله چیست. یک فرد شجاع باید مار جادو را روی شانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاشت و پیش رئیس می-آورد. اما همه از مار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسیدند …
این قصه برای دبستانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مناسب است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *