«دختر چشم نقره­‍‌ای» داستان عشق کورکورانه­ای را روایت می­کند که با ریختن خون به پایان می­رسد.

نامزد مرد جوانی، بیست و یک روز قبل از ازدواج، به ناگهان، ناپدید می­شود و در نامه­ای می­نویسد مجبور شده به بالتیمور برود. این دختر گذشته تاریکی دارد که شاعر جوان از آن بی خبر است.

مردی به نام «برک پنگبرن» به دفتر کارآگاهی مراجعه می­کند و از آن­ها می‌خواهد تا نامزد او «جین دلانو» را بیابند. راوی که کارآگاه است، به آپارتمان «پنگبرن» می‌رود و از او اطلاعاتی درباره «جین دلانو» می­خواهد. در ادامه معلوم می­شود که پنگبرن شاعر است و دلانو شیفته شعر و آن­ها به تازگی با هم آشنا شده‌اند.

پس از ناپدید شدن دختر، آن­ها مدتی با نامه با یک­دیگر در ارتباط بودند تا این­که نامه‌ها نیز قطع شد. شاعر جوان به شدت نگران است؛ شوهر خواهرش که سرمایه­دار مشهور و ثروتمندی است، ضمانت شاعر را می­ند و کارآگاه پیگیر این پرونده می‌شود.