







اثری که توانسته بهعنوان مشهورترین رمان ضد جنگ در دنیا شناخته شود. «اریش ماریا رمارک» در رمان «در جبهه غرب خبری نیست» شما را به جنگ جهانی اول میبرد تا از پشت جبهههای نبرد، شاهد تلخترین تراژدیهای تاریخ باشید. این داستان هیجانانگیز از برجستهترین نمونههای ادبیات جنگ است و مخاطب را با یکی از مهمترین دوران تاریخ آشنا میکند.
برای اینکه به اهمیت جنگهای جهانی اول و دوم پی ببریم نیازی نیست که حتما به کتابهای تاریخ رجوع کنیم. پس از پایان دوران سیاه جنگ، نویسندگان و داستاننویسان بهسرعت روی کار آمدند تا دنیای ادبیات از کتابهای تاریخ و اخبار رسانهها جا نماند. در سالهای پس از جنگ شاهد رمانهایی هستیم که سعی دارند رشادتهای یکی از طرفین نبرد را ستایش کنند و به این ترتیب غرور ملی و میهنپرستی را در آثار خود به نمایش بگذارند. در این بین، معدود نویسندگانی هم به چشم میخورند که به دور از شعارهای دروغین ملیگرایانه، سعی دارند واقعیتهای جنگ را به تصویر بکشند. اریش ماریا رمارک که تجربه حضور در جبهههای جنگ را داشته، میکوشد تا در زمان در جبههی غرب خبری نیست بدون جانبداری از هیچ ملیت خاصی، تنها از انسان و انسانیت دفاع کند.
«پل بایمر» مانند همکلاسیهایش با شنیدن سخنرانی پرشکوه مدیر مدرسه درمورد میهن و وطنپرستی، تصمیم گرفت تا به عضویت در ارتش درآید. در آن زمان فکر میکرد با حضور در جبهه، قهرمانی ملی خواهد بود که دشمنان و بدخواهان سرزمینش را نابود خواهد کرد. البته زمان زیادی لازم نبود تا احساسات میهندوستانه جای خود را به ترس و ناامیدی بدهند. سربازان با ملیتها و زبانهای مختلف روبهروی هم قرار میگرفتند بدون اینکه از مقاصد رهبران جنگ اطلاعی داشته باشند یا حتی دشمن حقیقی خود را بشناسند. پل هم مانند بسیاری از سربازان، پس از مدتی به این حقیقت پی میبرد که هیچ جنگی در هیچ کجای دنیا برنده ندارد!
افسردگیهای پس از جنگ، دلهره مداوم و خاطراتی که هرگز سربازان را رها نمیکند تنها بخشی از اثرات جنگ است. بنابراین، اگرچه جنگها روزی در جبههها به پایان میرسند اما از ذهن و روان سربازان به راحتی پاک نخواهند شد. حضور ششهفتهای اریش ماریا رمارک در میدان نبرد موجب شده تا تصاویری که این نویسنده در رمان در جبههی غرب خبری نیست به نمایش میگذارد، همگی برای مخاطب باورپذیر و قابلدرک باشند.
این رمان اگرچه در زمان انتشار با اقبال گسترده مردم روبهرو شد اما در سالهای جنگ جهانی دوم به اتهام خیانت به سربازان، همراه بسیاری از کتابهای یهودیان، به آتش کشیده شد. نفرت آلمان نازی از اریش ماریا رمارک تا جایی پیش رفت که در سال ۱۹۳۸، تابعیت آلمانی این نویسنده را از او سلب کرد.