در واپسین دقیقه

نویسنده: رونالد گلاستر
زمان: 01:43:54
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
در واپسین دقیقه قسمت اول
در واپسین دقیقه قسمت دوم
در واپسین دقیقه قسمت سوم
در واپسین دقیقه قسمت چهارم
در واپسین دقیقه قسمت پنجم
در واپسین دقیقه قسمت ششم
در واپسین دقیقه قسمت هفتم
خلاصه:

«در واپسین دقیقه» از زبان «رونالد گِلاسر» روایت می­شود:

من و دوستم انترن بخش اطفال بیمارستانی تحت سرپرستی دکتر «مَک میلان» بودیم. دکتر مک میلان تجربه بسیاری در طب داشت و توانسته بود کودکانی را از ناهنجاری های مزمن و حتی مرگ نجات دهد.

روزی کودکی به نام «مِری» را به بیمارستان ما آوردند. او وضعیت بسیار بدی داشت و به سرطان خون مبتلا بود. پدر و مادر کودک، «آقا و خانم بِکهام»، مرگ فرزند خود را پذیرفته بودند و او را به آنجا آورده بودند تا راحت­تر بمیرد. در آن روزها موضوع بیماری مری در همه بیمارستان منتشر شده بود و همه از آن مطلع بودند. دکتر مک میلان تصمیم گرفت، با مسئولیت خودش، درمان مری را آغاز کند. حال مری تعریفی نداشت و بسیار ضعیف شده بود. تشنج، تب شدید و بی حالی، سردرد و حالاتی از این دست موجب می­شد که خانواده­اش از درمان او دلسرد و ناامید شوند؛ اما دکتر مک میلان به کار خود ادامه می­داد.

روزها گذشت و حال مری رو به بهبودی گذاشت. او رفته رفته بهتر شد تا این­که دوباره بی حال شد و سر دردهایش شروع شد. پدر مری با عصبانیت خواست تا دخترش را به خانه ببرد، اما دکتر مک میلان دوباره مخالفت کرد…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *