
دزد و سگها
نویسنده:
نجیب محفوظ
راوی:
مهرخ افضلی - میکائیل شهرستانی
زمان:
01:44:25
به اشتراک گذاری:
4.46

دزد و سگها
«سعید مهران» به خاطر ادامه ی مبارزه در مصر مجبور به سرقت شد و به زندان افتاد. زنش «نَبویه» غیابی از او طلاق گرفت و با «علیش سدره» ازدواج کرد…
… سعید بعد از آزادی در فکر بود تا از علیش انتقام بگیرد. پس اسلحه ای به دست آورد، اما به اشتباه «شعبان حسین» را کشت. آنگاه یکی از همرزمان قدیمی اش، زنی به نام «نور» را دید. نور در خانه ی خود یک اتاق داشت و سعید به امید ازدواج با او در همان اتاق ماندگار شد. بعد از آن با لباس مبدل افسری به سراغ «رئوف الوان» رفت و به طرف او تیراندازی کرد. سپس به خانه آمد و متوجه شد زانویش زخمی شده است. در همان حال صدای پایی شنید. سرش را بلند کرد و نور را دید که وارد اتاق شد… .