






«فراست» مینامیدندش…
در میان همه مخلوقات «سولکام»، فراست بهترین، قدرتمندترین و پیچیدهترین بود. به همین سبب، مالکیت نیمی از زمین را به او سپرده بودند. در روز خلقت فراست، سولکام دچار انقطاع در وظایف تکمیلی شد که به بیان بهتر، دیوانگی بود.
دلیل انقطاع در وظایف تکمیلی «سولکام» آن جوشش خورشیدی بود که اندکی بیشتر از سی و شش ساعت به طول کشید. این اتفاق در طی مرحله حیاتی ساخت مدارها رخ داد، و همین که به پایان رسید، «فراست» خلق شد. آنگاه سولکام در مقام سازنده موجودی یگانه، گرفتار فراموشی موقت شد و مطمئن نبود فراست همان چیزی است که واقعاً باید باشد.
طرح ابتدایی برای ماشینی بود که روی سطح زمین قرار گیرد، به عنوان یک ایستگاه رله عمل کند و واسطههماهنگ ساختن فعالیتهای نیمکره شمالی باشد. سولکام ماشین را تا همین اندازه آزمایش کرد و همه واکنشها عالی بودند؛ با این حال چیزی در فراست فرق داشت؛ چیزی که باعث شد سولکام، او را با یک نام و یک ضمیر شخصی ارج نهد.