

دُم روباه
-
روزی در یه دشت سرسبز روباهی گرسنه به دنبال شکار بود. روباه گرسنه به همه جا سرک میکشید.
او میخواست به لانه مرغ و خروسها برود اما از مزرعهدار و تفنگش میترسید. برای همین از شکار مرغ و خروسها پشیمان شد.مزرعهدار هم که از دست روباه خیلی عصبانی بود، دست بهکار شد و برای روباه تله گذاشت. او یک تله فلزی سر راه روباه گذاشت …
داستان دم روباه از شعرهای شاعر ایرانی «پروین اعتصامی» انتخاب و بازنویسی شده است.