

در انگلستانِ نیمه دوم سده بیستم هستیم. ده نفر که هیچیک از آنها پیش از آن با دیگری آشنا نبوده، به وسیله نامهای مرموز برای شرکت در ضیافتی ویژه به جزیره «نیگرآیلند» دعوت میشوند. درباره این جزیره شایعات عجیب و بعضاً مضحکی بر سر زبانهاست. از جمله اینکه میگویند این جزیره پیشتر در اختیار آمریکاییِ ثروتمندی بوده که از آن به عنوان محلی برای خوشگذرانیها و بیبندوباریهای افراطی خود استفاده میکرده و اینک، مالکیت آن متعلق به مرد ناشناس و خلوتگزینی است که جزیره را به خاطر سکوت و آرامشش برای اقامت برگزیده.
به هر رو، مهمانانی که به این جزیره دعوت شدهاند چندان اهمیتی به این ماجراها و شایعات نمیدهند. و به راستی، چرا باید بدهند؟ برای آنها همه چیز روشن و خالی از ابهام است: فردی به آنها نامه داده و صراحتا از ایشان برای حضور در جزیره دعوت کرده. نکتهای برای شک کردن وجود ندارد و همه چیز بر وفق مراد است.
اما این ده شخصیت چه کسانی هستند؟
داستان ده بچه زنگی در ابتدا به این پرسش که وجه اشتراک این ده شخصیت چیست، و همچنین، این پرسش که چرا همگی آنان توسط فردی واحد به یک جزیرهی نسبتاً دورافتاده دعوت شدهاند، پاسخ نمیدهد و فقط به معرفی آنها میپردازد. با این حال، اندکی صبر که به خرج دهیم، به جواب این دو سؤال، که از قضا جوابی تکاندهنده و باورنکردنیست، میرسیم…
عالی