دوستی مار

اقتباس متن: آسیه حیدری شاهی‌سرایی
زمان: 00:11:57
به اشتراک گذاری:
4.45
اپیزودهای این قصه
دوستی مار
خلاصه:

روزی بود و روزگاری. مردی بود و ماری. مار در خرابه ای خانه داشت. مرد هم که هر از گاهی از اونجا رد می شد مار رو می دید که از سوراخش بیرون می آید و گشتی می زنه و برمی گرده
مرد که هر روز مار رو می دید، کم کم از او خوش اش اومد و با مار دوست شد. این بود که دوستی مرد و مار شد حکایتی برای ما.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (636 votes, average: 4,45 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *