دو داستان؛ پند دریا، آواز سکه

زمان: 00:30:03
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
دو داستان؛ پند دریا، آواز سکه قسمت اول
دو داستان؛ پند دریا، آواز سکه قسمت دوم
خلاصه:

دو داستان «پند دریا» و «آواز سکه»، ریشه در ضرب‌المثل‌های قدیمی دارند. درسی که از این قصه‌ها می‌گیریم این است که بازتاب کارهای ما به خودمان برمی‌گردد، پس باید مراقب کارهایمان باشیم.

پند دریا:

بازرگانی بود که کارش فروش نفت بود. او برای این­که سود بیشتری نصیبتش شود، در خرید و فروش‌هایش تقلب می‌کرد. غلام بازرگان که مرد شریفی بود، بارها به او هشدار داده بود که دست از کارهایش بردارد، اما مرد قبول نمی‌کرد و به کارهایش ادامه می‌داد…

آواز سکه:

مرد هیزم‌شکنی بود که هر روز صبح برای تهیه‌ پشته‌ای هیزم به جنگل می‌رفت و غروب، هیزم‌ها را به بازار می‌برد و با فروش آن­ها، خرج اهل و عیالش را مهیا می‌کرد. یک روز، مردی، سایه ‌به ‌سایه‌ هیزم‌شکن همراهی‌اش کرد. هیزم‌شکن ابتدا تصور کرد که این مرد خیال دارد به او آسیب بزند، اما متوجه شد که سلاحی در دست این مرد نیست، پس با خیال راحت به کارش ادامه داد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *