
دو داستان کوتاه از آلبرتو موراویا


در این مجموعه دو داستان به نامهای «من که حرفی ندارم» و «پیک نیک» را میشنوید.
– من که حرفی ندارم
«چینو» و «آدله» با هم ازدواج میکنند، اما اختلافات آنها از همان شب اول عروسی آغاز میشود. در حالی که چینو تعداد مهمان ها را سیزده نفر میدانست، آدله با اصرار فراوان می خواست به او ثابت کند که تعداد مهمانها دوازده نفر بوده است. مشاجره آنها ادامه پیدا میکند و به روزهای بعد میکشد. کمکم مشخص میشود که این دو نمیتوانند با هم زندگی کنند.
– پیکنیک
نزدیک سال نو و مهمانیها و جشن های دوستانه، جمعی از مغازهداران یک خیابان تصمیم میگیرند تا پیکنیک راه بیندازند و هرکس سهمی در این جشن داشته باشد و خوردنی برای این مراسم به همراه بیاورد. مرد فروشنده نوشت افزار ملزم میشود تا کیک بزرگی بخرد و به همراه همسرش در این مراسم شرکت کند. او با خود فکر میکند با خرید کیک حتماً متضرر خواهد شد.
به هر حال شب مهمانی فرا میرسد و همه در مراسم حاضر میشوند. دیگر مغازهداران که اتفاقا فروشنده مواد غذاییاند، هر کدام جنسی از مغازهشان را به مهمانی آوردهاند. بعد از خوردن پیش غذا و شام، نوبت به خوردن کیک میرسد، اما وقتی مرد در جعبه کیک را باز میکند همه متعجب میشوند.