

دیر آشنا
قسمت اول

دیر آشنا
قسمت دوم

دیر آشنا
قسمت سوم

دیر آشنا
قسمت چهارم

دیر آشنا
قسمت پنجم
«سعید» به اصرار همسرش پریوش، با وجود یک دختر دو ساله و فرزند توراهی، در آستانه جداییاند.
مدت زمان کوتاهی از انقلاب میگذرد و ناپدری پریوش که از وابستگان دستگاه پهلوی است، میخواهد از کشور بگریزد. پریوش و مادرش هم برای خروج از کشور آماده شدهاند. او دومین فرزند خود را بهدنیا میآورد و او را در بیمارستان به پدرش میسپارد و نوزاد را بدون شیردادن و لحظهای در آغوش گرفتن، رها میکند.
حالا سعید مانده و دو کودکش و مشکلات بزرگ کردنشان. سعید، به پیشنهاد خانواده، تصمیم میگیرد با نسرین ازدواج کند و زندگیاش را سروسامان دهد.
بیست سال گذشته است و در آستانه روزهای خوبی که پیش روی آنهاست، ناگهان اتفاق تازهای روی میدهد.