

رادیو قبرستان
بار اولی که آقای رلینکتون رو دیدم تازه چند روز بود که اولین دستگاه رادیویی خودم رو راه انداخته بودم . در قطار هشت و پانزده دقیقه با دوستم موری نشسته بودیم و میرفتیم نیویورک و برحسب اتفاق درمورد رادیو صحبت میکردیم .