

راه فرسوده
«ققنوس» پیرزن تنها و مصمّمی است که با نوهاش در پشت راه «ناچِز» قدیمی زندگی میکند. دو سال پیش نوهاش بر اثر خوردن صابون دچار بیماری گشته است. ققنوس در زمستان، روز کریسمس راههای پر از خار و تپههای سربالایی را طی میکند و بر هر چه مانع است غلبه میکند تا خود را به خیریهای برساند و قرصهای نوهاش را بگیرد. در کریسمس جدید، او علاوه بر قرص مقداری پول نیز دریافت میکند و سرخوش از توان خرید آسیاب بادی کاغذی برای نوهاش، دوباره برای رسیدن به خانه راه پر مشقّت خود را آغاز میکند.