در زمان پادشاهی «مهرداد اشکانی» دشمن قصد دارد به خاک ایران حمله کند. زمانی که لشگریان برای مبارزه آماده می‌شوند، خبر می‌رسد که دشمن به بابل حمله کرده و آن‌‌‌‌‌‌‌ها را فریب داده است تا هگمتانه را تصرف کند.
دشمن از دو سو به آن‌‌‌‌‌‌‌ها حمله می‌‌‌‌‌‌‌‌کند و در این زمان «بانو روزگونه»، دختر مهردادشاه، ادعا میـکند می‌تواند از یک سو با دشمن مقابله کند و مانع آن‌‌‌‌‌‌‌ها شود.
«دیمتریوس»، پادشاه سلوکیه، از نسل «اسکندر» است و هدف او بازپس‌گیری ایران است. روزگونه با سپاهی به سوی دیمتریوس می‌رود و از او می‌خواهد عقب نشینی کند، اما دیمتریوس خواهان دیدار با روزگونه در محل اسقرار خود است. آن‌‌‌‌‌‌‌ها با هم دیدار می‌کنند و قرار بر این می‌‌‌‌‌‌‌شود که با پرتاب تیری با هم رقابت کنند. روزگونه در این مسابقه پیروز می‌‌‌‌‌‌‌شود و دیمتریوس از او خواستگاری می‌‌‌‌‌‌‌کند، اما روزگونه نمی‌‌‌‌‌‌‌پذیرد. هدف دیمتریوس از بین رفتن دشمنی میان پارت‌‌‌‌‌‌‌ها و سلوکیان است.
روزگونه و مهرداد‌شاه و دیگران در هگمتانه به هم می‌‌‌‌‌‌‌رسند و برای جلوگیری از تصرف هگمتانه، تصمیم می‌گیرند به لشگر دیمتریوس در سه شب حمله کنند. در این ماجرا دیمتریوس به دام می‌افتد و به ناچار، همراه با روزگونه، به نزد مهرداد شاه می‌رود. مهردادشاه بعد از درمان دیمتریوس، او را می‌‌‌‌‌‌‌بخشد.
از طرف دیگر «آنتی‌‌‌‌‌‌‌خوس»، برادر دیمتریوس، جانشین برادر شده و با همسر او، کلئوپاترا، ازدواج می‌‌‌‌‌‌‌کند. بعد از مدتی «کالیماندر»، از نزدیکان دیمتریوس، خود را به عنوان باغبان به سرزمین پارت و نزد دیمتریوس رسانده و ماجرا را برای او بازگو می کند. آن‌‌‌‌‌‌‌ها با هم از باغ می‌‌‌‌‌‌‌گریزند، ولی خیلی زود دستگیر می شوند. روزگونه از پدر می‌‌‌‌‌‌‌خواهد که او را ببخشد و به این ترتیب دیمتریوس نیز بخشیده می-شود و آن‌‌‌‌‌‌‌ها به خدمت دربار مهرداد درمی‌‌‌‌‌‌‌آیند.
روزگونه و دیمتریوس با هم ازدواج می‌‌‌‌‌‌‌کنند. مهرداد از دنیا می‌‌‌‌‌‌‌رود و پسر کوچکش، فرهاد، پادشاه پارت می‌شود. مهرداد شاه به آن‌‌‌‌‌‌‌ها وصیت می‌‌‌‌‌‌‌کند که بعد از مرگش، رابطه ایران و سلوکیه دوستانه باشد و هیچ‌گاه با هم جنگ و ستیز نکنند.
بعد از سال‌‌‌‌‌‌‌ها خبر می رسد که آنتی خوس، به همراه لشکری، قصد حمله به پارت را دارد. آن‌‌‌‌‌‌‌ها بعد از گرفتن شوش و بابل قصد تصرف هگمتانه را دارند. پارت‌‌‌‌‌‌‌ها به ذخیره آذوقه آن‌‌‌‌‌‌‌ها حمله کرده و سلوکیان برای تهیه آذوقه، روستاها را غارت می‌‌‌‌‌‌‌کنند.
لشکر پارت برای آن‌‌‌‌‌‌‌ها پیام آشتی می‌‌‌‌‌‌‌فرستد، اما آنتی‌‌‌‌‌‌‌خوس خواستار فرمان‌روایی بر پارت است. روزگونه با این موضوع مخالف است. او کالیماندر را به سوی آن‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌فرستد تا متوجه شود که آیا آن‌‌‌‌‌‌‌ها مایل به بازگشت دیمتریوس به سلوکیه هستند یا نه؟
خیلی زود متوجه می‌‌‌‌‌‌‌شوند که مردم از آنتی‌‌‌‌‌‌‌خوس بیزارند و خواستار بازگشت دیمتریوس هستند، اما این نگرانی وجود دارد که آیا دیمتریوس با این پیروزی، به روزگونه و فرزندانش وفادار می‌‌‌‌‌‌‌ماند یا نه؟ دیمترویس با روزگونه پیمان می‌‌‌‌‌‌‌بندد تا میان پارت و سلوکیه آشتی ایجاد کند و به ایران حمله نکند.
آیا دیمتریوس دوباره پادشاه سلوکیه خواهد شد؟
آیا او به پیمانی که با روزگونه بسته است، وفادارخواهد ماند یا نه؟